دلتنگی دخترک
احمد منیره را خیلی دوست داشت. بعد از شهادت احمد هر وقت دل منیره تنگ بابای مهربانش می شد چکشی بر می داشت و به زهرا می گفت «بریم اون سنگه که رو بابا گذاشتن رو بشکونیم و بابا رو برگردونیم»
احمد منیره را خیلی دوست داشت. بعد از شهادت احمد هر وقت دل منیره تنگ بابای مهربانش می شد چکشی بر می داشت و به زهرا می گفت «بریم اون سنگه که رو بابا گذاشتن رو بشکونیم و بابا رو برگردونیم»